۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

بالاخره اومدم!


سلام!
يه چند وقتي بود كه دسترسي به خونه م "بلاگ اسپات" امكان پذير نبود، شايد فقط براي من اين مشكل به وجود اومده بود! 
ولي امروز كه با كلي نا اميدي، دوباره بهش سر زدم، ديدم كه خدا جون انگار دوست نداره خيلي نا اميد باشم و لحظه ي آخر اميدوارم كرد.
ممنون خداي مهربون كه خواسته هاي كوچيك ما رو هم مي شنوي و نا اميدمون نمي كني...
و يه معذرت بزرگ از دوستان كه نتونستم بهشون سر بزنم، چون توو اين مدت حتي قسمت نظرات وبلاگها هم براي نوشتن باز نمي شد...


۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

خلقت زن



آنگاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد.
اي واي! مثل اينكه اين نمونه نشتي دارد! به شما گفتم كه در اين يكي زيادي مواد مصرف كرده ايد.
خداوند مخالفت كرد: آن نشتي نيست، اشك است.
فرشته پرسيد: اشك ديگر چيست؟
خداوند گفت: اشك وسيله اي است براي ابراز شادي، اندوه، درد، نااميدي، تنهايي، سوگ و غرورش.
فرشته متاثر شد.
شما نابغه ايد اي خداوند، شما فكر همه چيز را كرده ايد، چون زن ها واقعاً حيرت انگيزند.
زن ها قدرتي دارند كه مردان را متحير مي كنند. همواره بچه ها را به دندان مي كشند.
سختي ها را بهتر تحمل مي كنند. بار زندگي را به دوش مي كشند، ولي شادي، عشق و لذت به فضاي خانه مي پراكنند.
وقتي مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنند. وقتي مي خواهند گريه كنند، آواز مي خوانند.
وقتي خوشحالند گريه مي كنند و وقتي عصباني اند، مي خندند.
براي آنچه باور دارند مي جنگند. در مقابل بي عدالتي مي ايستند.
وقتي مطمئن اند راه حل ديگري وجود دارد، "نه" نمي پذيرند.
بدون كفش نو سر مي كنند، كه بچه هايشان كفش نو داشته باشند.
براي همراهي يك دوست مضطرب، با او به دكتر مي روند.
بدون قيد و شرط دوست مي دارند.
وقتي بچه هايشان به موفقيتي دست پيدا مي كنند گريه مي كنند و وقتي دوستانشان پاداش مي گيرند، مي خندند.
در مرگ يك دوست، دلشان مي شكند و در از دست دادن يكي از اعضاي خانواده اندوهگين مي شوند.
با اين حال وقتي مي بينند همه از پا افتاده اند، قوي و پابرجا مي مانند.
آنها مي رانند، مي پرند، راه مي روند و مي دوند كه نشانتان بدهند چه قدر برايشان مهم هستيد.
اين قلب زن است كه جهان را به چرخش در مي آورد.
آنها مي دانند كه بغل كردن و بوسيدن مي تواند هر دل شكسته اي را التيام بخشد.
كار زن ها بيشتر از بچه به دنيا آوردن است، آنها شادي و اميد به ارمغان مي آورند. آنها شفقت و فكر نو مي بخشند.
زن ها چيزهاي زيادي براي گفتن و براي بخشيدن دارند.
خداوند گفت: اين مخلوق عظيم فقط يك عيب دارد!
فرشته پرسيد: چه عيبي؟!
خداوند گفت: قدر خودش را نمي داند...


۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

خلقت زن (2)



مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته باشند. اين ترتيب، اين مي شود يك الگوي متعارف براي آنها.

يك جفت براي وقتي كه از بچه هايش مي پرسد كه چه كار مي كنيد، از پشت در بسته هم بتواند ببيندشان.
يك جفت بايد پشت سرش داشته باشد كه آنچه را لازم است بفهمد.
و جفت سوم همين جا روي صورتش است كه وقتي به بچه ي خطاكارش نگاه كند، بتواند بدون كلام به او بگويد او را مي فهمد و دوستش دارد.
فرشته سعي كرد جلوي خدا را بگيرد.
اين همه كار براي يك روز خيلي زياد است، باشد براي فردا تمامش بفرماييد.
خداوند فرمود: نمي شود!! چيزي نمانده تا كار خلق اين مخلوقي را كه اين همه به من نزديك است تمام كنم.
از اين پس مي تواند هنگام بيماري، خودش را درمان كند، يك خانواده را با يك قرص نان سير كند و يك بچه پنج ساله را وادار كند دوش بگيرد.
فرشته نزديك شد و به زن دست زد.
اما اي خداوند، او را خيلي نرم آفريدي!
بله نرم است، اما او را سخت هم آفريده ام. تصورش را هم نمي تواني بكني كه تا چه حد مي تواند تحمل كند و زحمت بكشد.
فرشته پرسيد: فكر هم مي تواند بكند؟
خداوند پاسخ داد: نه تنها فكر مي كند، بلكه قوه استدلال و مذاكره هم دارد.

... ادامه دارد...


  

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

خلقت زن- شل سيلور استاي



از هنگامي كه خداوند مشغول خلق كردن زن بود، شش روز مي گذشت.
فرشته اي ظاهر شد و عرض كرد: چرا اين همه وقت صرف اين يكي مي فرماييد؟
خداوند پاسخ داد: دستور كار او را ديده اي؟
او بايد كاملاً قابل شستشو باشد، اما پلاستيكي نباشد.
بايد دويست قطعه متحرك داشته باشد، كه همگي قابل جايگزيني باشند.
بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شكر و غذاي شب مانده كار كند.
بايد دامني داشته باشد كه همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتي از جايش بلند شد ناپديد شوند.
بوسه اي داشته باشد كه بتواند همه دردها را، از زانوي خراشيده گرفته تا قلب شكسته، درمان كند.
و شش جفت دست داشته باشد.
فرشته از شنيدن اين همه مبهوت شد.
گفت: شش جفت دست؟ امكان ندارد؟
خداوند پاسخ داد: فقط دست ها نيستند. مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته باشند.
اين ترتيب، اين مي شود يك الگوي متعارف براي آنها.
خداوند سري تكان داد و فرمود: بله.

... ادامه دارد...


۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه

سلام قشر مرفه!!!!


خب ديگه تنبلي و تا لنگ ظهر خوابيدن بسه! زود خودتون رو آماده كنيد واسه رفتن سر كار! امسال اگه خدا بخواد انگار وضع ما هم خوب مي شه!
واسه چي؟!
اين كه پرسيدن نداره، به حول و قوه ي الهي، امسال تلاش و كوشش مضاعف مي كنيم در امور اقتصادي! ايشالا اين حركت شامل حال ما اقشار كم درآمد جامعه ميشه و ما هم از طبقه ي خودمون( قشر متوسط) مي ريم يه پله بالاتر! 
واي خدا! اونوقت من چي بپوشم!!!!! واسه رفت و آمد با اون قشر لباس ندارم!!!!!



۱۳۸۹ اسفند ۲۸, شنبه

بوي عيد مياد...


طليعه شورانگيز بهار، فصل تازگي دوباره طبيعت،

جريان دوباره خون سبز در رگهاي زندگي، 

و نوروز باستاني مبارك...



۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

آخرين سروده سيدعلي صالحي...




سید علی‌صالحی، شاعر و نویسنده، با ابراز تالم و همدردی نسبت به وضع مردم لیبی، که چندی است به دستور سرهنگ قذافی به خاک و خون کشیده‌ می‌شوند، آخرین سروده‌اش به احترام یاری‌گران مردم بلادیده‌ی کشور لیبی را بدین قرار منتشر کرده است:

«باید بنویسیم»

به احترام از جان گذشتگانی که به یاری مردمِ لیبی می‌روند.

سرتاسرِ این سیاره
هر سرزمینی مردمانی دارد،
که سر‌انجام روزی… جایی
چراغی از راه و از امید را
روشن خواهند کرد،
و ما شاعرانِ مُرَدَد
کلماتِ خسته خود را همان روز
از خانه به کفِ خیابان خواهیم رساند.
***
سرتاسرِ هر سرزمینی
شهر‌های بسیاری هست،
هر شهری حتماً
میدانی به نامِ آزادی خواهد داشت
که جایش، پیدا
روزش، روشن
و راه و چراغ و چکامه‌اش
معلوم است،
و ما شاعرانِ یقین
به امیدِ بی‌پایانِ همان روز
از کفِ خیابان به خانه برخواهیم‌گشت
تا نگذاریم عاشقانه‌ترین ترانه‌ها
هرگز تمام شوند...