۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

خلقت زن



آنگاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد.
اي واي! مثل اينكه اين نمونه نشتي دارد! به شما گفتم كه در اين يكي زيادي مواد مصرف كرده ايد.
خداوند مخالفت كرد: آن نشتي نيست، اشك است.
فرشته پرسيد: اشك ديگر چيست؟
خداوند گفت: اشك وسيله اي است براي ابراز شادي، اندوه، درد، نااميدي، تنهايي، سوگ و غرورش.
فرشته متاثر شد.
شما نابغه ايد اي خداوند، شما فكر همه چيز را كرده ايد، چون زن ها واقعاً حيرت انگيزند.
زن ها قدرتي دارند كه مردان را متحير مي كنند. همواره بچه ها را به دندان مي كشند.
سختي ها را بهتر تحمل مي كنند. بار زندگي را به دوش مي كشند، ولي شادي، عشق و لذت به فضاي خانه مي پراكنند.
وقتي مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنند. وقتي مي خواهند گريه كنند، آواز مي خوانند.
وقتي خوشحالند گريه مي كنند و وقتي عصباني اند، مي خندند.
براي آنچه باور دارند مي جنگند. در مقابل بي عدالتي مي ايستند.
وقتي مطمئن اند راه حل ديگري وجود دارد، "نه" نمي پذيرند.
بدون كفش نو سر مي كنند، كه بچه هايشان كفش نو داشته باشند.
براي همراهي يك دوست مضطرب، با او به دكتر مي روند.
بدون قيد و شرط دوست مي دارند.
وقتي بچه هايشان به موفقيتي دست پيدا مي كنند گريه مي كنند و وقتي دوستانشان پاداش مي گيرند، مي خندند.
در مرگ يك دوست، دلشان مي شكند و در از دست دادن يكي از اعضاي خانواده اندوهگين مي شوند.
با اين حال وقتي مي بينند همه از پا افتاده اند، قوي و پابرجا مي مانند.
آنها مي رانند، مي پرند، راه مي روند و مي دوند كه نشانتان بدهند چه قدر برايشان مهم هستيد.
اين قلب زن است كه جهان را به چرخش در مي آورد.
آنها مي دانند كه بغل كردن و بوسيدن مي تواند هر دل شكسته اي را التيام بخشد.
كار زن ها بيشتر از بچه به دنيا آوردن است، آنها شادي و اميد به ارمغان مي آورند. آنها شفقت و فكر نو مي بخشند.
زن ها چيزهاي زيادي براي گفتن و براي بخشيدن دارند.
خداوند گفت: اين مخلوق عظيم فقط يك عيب دارد!
فرشته پرسيد: چه عيبي؟!
خداوند گفت: قدر خودش را نمي داند...


۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

خلقت زن (2)



مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته باشند. اين ترتيب، اين مي شود يك الگوي متعارف براي آنها.

يك جفت براي وقتي كه از بچه هايش مي پرسد كه چه كار مي كنيد، از پشت در بسته هم بتواند ببيندشان.
يك جفت بايد پشت سرش داشته باشد كه آنچه را لازم است بفهمد.
و جفت سوم همين جا روي صورتش است كه وقتي به بچه ي خطاكارش نگاه كند، بتواند بدون كلام به او بگويد او را مي فهمد و دوستش دارد.
فرشته سعي كرد جلوي خدا را بگيرد.
اين همه كار براي يك روز خيلي زياد است، باشد براي فردا تمامش بفرماييد.
خداوند فرمود: نمي شود!! چيزي نمانده تا كار خلق اين مخلوقي را كه اين همه به من نزديك است تمام كنم.
از اين پس مي تواند هنگام بيماري، خودش را درمان كند، يك خانواده را با يك قرص نان سير كند و يك بچه پنج ساله را وادار كند دوش بگيرد.
فرشته نزديك شد و به زن دست زد.
اما اي خداوند، او را خيلي نرم آفريدي!
بله نرم است، اما او را سخت هم آفريده ام. تصورش را هم نمي تواني بكني كه تا چه حد مي تواند تحمل كند و زحمت بكشد.
فرشته پرسيد: فكر هم مي تواند بكند؟
خداوند پاسخ داد: نه تنها فكر مي كند، بلكه قوه استدلال و مذاكره هم دارد.

... ادامه دارد...