از هنگامي كه خداوند مشغول خلق كردن زن بود، شش روز مي گذشت.
فرشته اي ظاهر شد و عرض كرد: چرا اين همه وقت صرف اين يكي مي فرماييد؟
خداوند پاسخ داد: دستور كار او را ديده اي؟
او بايد كاملاً قابل شستشو باشد، اما پلاستيكي نباشد.
بايد دويست قطعه متحرك داشته باشد، كه همگي قابل جايگزيني باشند.
بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شكر و غذاي شب مانده كار كند.
بايد دامني داشته باشد كه همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتي از جايش بلند شد ناپديد شوند.
بوسه اي داشته باشد كه بتواند همه دردها را، از زانوي خراشيده گرفته تا قلب شكسته، درمان كند.
و شش جفت دست داشته باشد.
فرشته از شنيدن اين همه مبهوت شد.
گفت: شش جفت دست؟ امكان ندارد؟
خداوند پاسخ داد: فقط دست ها نيستند. مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته باشند.
اين ترتيب، اين مي شود يك الگوي متعارف براي آنها.
خداوند سري تكان داد و فرمود: بله.
... ادامه دارد...